جدول محتوایی

تحلیل کلاسیک و تحلیل پرایس اکشن هردو زیرمجموعه از تحلیل تکنیکال هستند که با تمرکز بر قیمت و نمودار، به پیش‌بینی حرکات آینده بازار می‌پردازند. اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، تحلیل کلاسیک برپایِ ابزارهایی مانند اندیکاتورها و الگوها انجام می‌شود و تحلیل پرایس اکشن بر پایه حرکت قیمتی، کندل و سطوح حمایت و مقاومت بنا شده است. ما در این مقاله به بررسی تفاوت‌های این دو روش تحلیل خواهیم پرداخت. هرکدام را بررسی می‌کنیم تا بتوانید تصمیم بگیرید که کدام روش برای شما مناسب است.

تحلیل کلاسیک چیست؟

معمولاً زمانی که میگویند تحلیل کلاسیک، به معنای استفاده از تحلیل فنی تکنیکال است. در تحلیل کلاسیک رفتار گذشته قیمت‌ها و حجم‌ها بر اساس الگوها، روندها و ابزار مختلف سنجیده می‌شود. پایه تحلیل کلاسیک بر مبنای اندیکاتورهاست و تحلیل‌گر برای پیدا کردن روند، میزان نوسانات، نقاط برگشتی، حجم بازار و …. از انواع مختلف اندیکاتورها استفاده می‌کند. مهم‌ترین اندیکاتورها شامل مووینگ اوریج، RSI، MACD، Bollinger Band، Fibonacci و … هستند.

بخشی دیگر از تحلیل کلاسیک بر پایه الگوهای نموداری انجام می‌شود. یعنی شکل و الگوهایی که دائماً در بازار تکرار می‌شوند و نشانه‌ای از برگشت یا ادامه روند هستند. مثلاً الگوی سرو شانه، الگوی پرچم، الگوی مثلث، کانال و …. از مهم‌ترین این الگوها هستند. تحلیل تکنیکال کلاسیک بر این فرض استوار است که بازار مجموعه‌ای از شرکت‌کنندگان مختلف است که بر اساس اصول روانشناسی مشابه عمل می‌کنند؛ بنابراین الگوهای قیمتی گذشته میل به تکرار دارند.

ویژگی‌های تحلیل کلاسیک

چارتی که در زیر مشاهده می‌کنید، با نمونه‌ای از تحلیل کلاسیک به این شکل درآمده است. در اینجا تحلیل‌گر با استفاده از اندیکاتورهای مویینگ اوریج 21 و 200 سعی کرده مسیر روند را پیدا کند و همان‌طور که می‌بینید خطور مربوط به نقاط حمایت و مقاومت را نیز ترسیم کرده است. این تنها نمونه‌ای از مدل تحلیل تکنیکال است اما در ادامه می‌خواهیم به معرفی ویژگی‌های تحلیل کلاسیک بپردازیم

تحلیل تکنیکال

  • استفاده از نمودار قیمت و حجم: تحلیل کلاسیک به داده‌های تاریخی قیمت (و معمولاً حجم معاملات) توجه می‌کند تا با بررسی الگوها و روندها چشم‌اندازی از شرایط فعلی بازار به دست آورد. تمرکز اصلی روی چارت قیمت است که به تحلیلگر این امکان را می‌دهد تا روندهای کلی و تغییرات احتمالی را مشاهده کند.
  • ابزارها و الگوهای تکنیکال: معامله‌گر کلاسیک از ابزارهای متنوعی بهره می‌گیرد؛ از جمله خطوط روند برای تعیین جهت بازار، سقوط و صعود قبلی قیمت در سطوح حمایت و مقاومت برای تعیین نقاط بحرانی، و اندیکاتورهایی مثل میانگین متحرک، RSI، MACD و استوکاستیک برای سنجش قدرت حرکت قیمت. همچنین الگوهای نموداری مثل «سر و شانه»، «کانال» و «پرچم» جزء ابزارهای مرسوم هستند که معامله‌گر با تشخیص آن‌ها می‌تواند سیگنال بازگشت یا ادامه روند را دریافت کند.
  • تکیه بر سطوح حمایت و مقاومت: یکی از اصول کلیدی تحلیل کلاسیک، شناسایی سطوح قیمتی مهم است که قیمت در گذشته بارها به آن‌ها واکنش نشان داده (حمایت یا مقاومت). شناسایی این سطوح می‌تواند به تعیین نقاط ورود و خروج کمک کند، چرا که احتمال برگشت یا شکست در آن‌ها بالاتر است.
  • فرض تکرار تاریخ: در این رویکرد فرض می‌شود که به دلیل الگوهای روانشناسی معامله‌گران، تاریخ بازار تمایل به تکرار شدن دارد. به عبارت دیگر، الگوهایی که قبلاً در نمودار رخ داده‌اند می‌توانند سیگنال‌دهنده اتفاقات مشابه در آینده باشند؛ بنابراین تحلیلگر کلاسیک با مطالعه نمودار گذشته سعی می‌کند قانونمندی‌های رفتاری بازار را کشف کند.

مزایا و معایب تحلیل کلاسیک

  • مزایا: تحلیل کلاسیک یا همان تحلیل تکنیکال؛ یک چارچوب ساختار یافته برای شناسایی روندها، سطوح کلیدی و نقاط مهم بازار است. به همین دلیل تا حد زیادی همه‌چیز در تحلیل تکنیکال شفاف است. شما با اعداد سروکار دارید و نتیجه تنظیمات به صورت گراف‌های ساده روی تصویر چارت قابل مشاهده است. یعنی اگر به تحلیل تکنیکال تکیه کنید، نیازی به تحلیل‌های احساسی یا ناگهانی ندارید، همه چیز می‌تواند منطقی و عینی پیش برود
  • معایب: بزرگ‌ترین عیب تحلیل کلاسیک این است که تکیه اصلی آن روی قیمت گذشته است. یعنی همه این اندیکاتورهایی که در تحلیل تکنیکال استفاده می‌شوند تاخیری هستند و نمی‌توانند آینده را پیش‌بینی کنند. بخصوص زمانی که نوسانات سریع در بازار رخ می‌دهد، اندیکاتورها عملاً کارای خود را از دست می‌دهند. همچنین تعداد سیگنال‌های فیک و اشتباه از طریق اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال می‌تواند تا حد زیادی بالا باشد. بخصوص برای معامله‌گرانی که تریدهای کوتاه مدت و میان مدت انجام می‌دهند. همچنین در برخی از بخش‌ها مانند الگوها، تحلیل تکنیکال تحدی ذهنی است و به تجربه فردی بازمی‌گردد.

تحلیل پرایس اکشن چیست؟

پرایس اکشن اما یکی از جذاب‌ترین و پرطرفدارترین روش‌های تحلیل بازار است که روی تحلیل حرکت قیمت تمرکز دارد. در این روش قیمت‌ها زیر زره بین تحلیل کننده قرار می‌گیرند و دیگر از اندیکاتورها و الگوهای حرکتی خبری نیست. در تحلیل پرایس اکشن تریدر از طریق رفتار قیمتی مسیرهای جدید را حدس میزند، نقاط کلیدی چرخ یا حمایت و مقاومت را پیدا می‌کند. در واقع باور اصلی پرایش اکشن این است که قیمت، می‌تواند همه اطلاعات بازار منعکس کند و هر اتفاقی که در اقتصاد رخ دهد نمود آن در قیمت قابل مشاهده است. برای همین تحلیل قیمت به تنهایی برای معامله‌گری کافی است. به همین دلیل است که بسیاری از معامله‌گران این روش را «ساده‌سازی‌شده تحلیل تکنیکال» می‌دانند؛ به این صورت که به جای ابزارهای پیچیده صرفاً به سراغ خود نمودار قیمت می‌روند و به کمک آن نقاط ورود و خروج را تشخیص می‌دهند

پرایس اکشن.

ویژگی‌های تحلیل پرایس اکشن

اما حالا که با تعریف پرایس اکشن و روش تحلیل آن آشنا شدید، بیایید بررسی کنیم که در پرایس اکشن چه ویژگی‌های مناسبی وجود دارد که کاربران باید آن را به عنوان روش معاملاتی خود انتخاب کنند.

  • تمرکز بر حرکت قیمت بدون اندیکاتور: در این روش معامله‌گر صرفاً با تماشای نمودار کندل‌استیک (یا نمودار خطی) حرکت قیمت را دنبال می‌کند و هیچ اندیکاتور مرسومی در نمودار خود به کار نمی‌برد. بنابراین نمودار معاملاتی بسیار «پاک» است و تحلیلگر می‌تواند راحت‌تر روی موقعیت‌های جاری تمرکز کند.
  • شناسایی سطوح حمایت و مقاومت: یکی از ویژگی‌های مهم پرایس اکشن، تأکید بر نقاطی است که قیمت قبلاً در آنجا برگشته است. معامله‌گر پرایس اکشن با ترسیم این سطوح (مقاومت‌ها و حمایت‌های کلیدی) به دنبال مواقعی می‌گردد که احتمال بازگشت قیمت یا شکست واضح وجود دارد.
  • الگوهای کندل‌استیک و نمودار: پرایس اکشن از الگوهای کندل‌استیک خاص (مانند پین‌بار، انگالفینگ، شوتینگ‌استار و غیره) و نیز الگوهای نموداری ساده (مثل سقف/کف دوقلو، سر و شانه و…) برای تحلیل رفتار خریداران و فروشندگان استفاده می‌کند. برای مثال، پدید آمدن یک کندل «پوشاننده صعودی» معمولاً نشان‌دهنده افزایش فشار خرید و احتمال صعود قیمت است، در حالی که الگوی «ستاره شامگاهی» می‌تواند نشانه بازگشت به سمت پایین باشد.
  • تحلیل چند تایم‌فریم: معامله‌گران پرایس اکشن به‌طور همزمان چارت‌ها را در چند بازه زمانی تحلیل می‌کنند. معمولاً سطوح حمایت/مقاومت قوی‌تری در تایم‌فریم‌های بالاتر (مثل روزانه یا هفتگی) مدنظر قرار می‌گیرد و سپس تایم‌فریم‌های پایین‌تر برای نقطه‌گذاری ورودی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این کار باعث می‌شود سیگنال‌ها با دقت بالاتری نسبت به شرایط کلی بازار پیدا شوند.

مزایا و معایب تحلیل پرایس اکشن

  • مزایا: یکی از مهم‌ترین مزایای تحلیل پرایس اکشن، خلوت بودن چارت است که دید واضح‌تری را به شما می‌دهد. از آنجا که هیچ اندیکاتوری استفاده نمی‌شود، بنابراین شما یک چارت تمیز و خلوت را مشاهده می‌کنید. پرایس اکشن بالا فاصله تغییرات لحظه‌ای را نشان می‌دهد (چون هیچ اندیکاتور تاخیری وجود ندارد) در نتیجه، برای تشخیص حرکت بازار بسیار شفاف‌تر است.
  • معایب: البته پرایس اکشن معایبی نیز دارد که مهم‌ترین آن، ذهنی و نسبی بودن آن است. چند معامله‌گر ممکن است که یک نمودار را با دیدهای کاملاً متفاوت تحلیل کنند. در پرایس اکشن هیچ روش و قاعده ثابت و ساختاربندی وجود ندارد. این ذهنی بودن به ویژه برای افراد تازه‌کار چالش‌برانگیز است. علاوه بر این، مانند هر روش دیگری، سیگنال‌های پرایس اکشن هم می‌توانند گمراه‌کننده باشند و شکست‌های دروغین رخ دهند. بنابراین برای استفاده مؤثر از پرایس اکشن نیز نیاز به تجربه، مدیریت دقیق ریسک و استفاده از حد ضرر (Stop Loss) وجود دارد

جدول تفاوت بین تحلیل کلاسیک و پرایس اکشن

ویژگی تحلیل کلاسیک تحلیل پرایس اکشن
فلسفهٔ اصلی مطالعه الگوها و روندهای قیمتی با استفاده از ابزار تکنیکال مثل اندیکاتورها و نمودارها تحلیل مستقیم حرکت قیمت و روانشناسی بازار از طریق نمودار (با تکیه بر این فرض که «قیمت همه‌چیز را منعکس می‌کند»)
ابزارها اندیکاتورها (MA، RSI، MACD و …)، خطوط روند، سطوح حمایت/مقاومت و الگوهای نموداری (سر و شانه، کانال، پرچم، و غیره) نمودار کندل‌استیک ساده، تحلیل الگوهای کندلی (پین‌بار، پوشاننده، هارامی و…) و سطوح حمایت/مقاومت کلیدی
نمایش نمودار چارت قیمت همراه با اندیکاتورها و خطوط تکنیکال که ساختار تاریخی بازار را نشان می‌دهد چارت «نقّی» قیمت بدون اندیکاتور؛ تمرکز کامل روی حرکت قیمت و الگوهای آن
واکنش به تغییرات تأخیر زمانی دارد (اندیکاتورها با دادهٔ گذشته کار می‌کنند) سریع و لحظه‌ای است؛ معامله‌گر تغییر قیمت را بدون تأخیر بلافاصله می‌بیند
پیچیدگی چارچوب و ابزارهای از پیش تعریف‌شده دارد؛ استفاده از آن برای مبتدیان تا حرفه‌ای‌ها آسان است تفسیر نمودار به مهارت و تجربه بالایی نیاز دارد؛ نسبت به روش کلاسیک ذهنی‌تر و پیچیده‌تر است
کاربرد کاربرد در هر بازه زمانی (کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت) برای انواع بازارها قابل استفاده در هر تایم‌فریم؛ معمولاً در معاملات کوتاه‌مدت (نوسان‌گیری) و میان‌مدت بیشتر به کار می‌رود

از کدام روش برای تحلیل بازار فارکس استفاده کنیم؟

برای اینکه بدانید کدام روش برای شما بهتر است، همه‌چیز بستگی به سبک معاملاتی و تجربه فردی شما باشد. برخی از معامله گران ترجیح می‌دهند از نمودار ساده و پاک پرایس اکشن استفاده کنند و برخی دیگر ترجیح می‌دهند از اندیکاتورها استفاده کنند. در ادامه نکاتی را مطرح خواهیم کرد که بر اساس آن‌ها می‌توانید تصمیم بگیرید که معاملات خود را از طریق پرایس اکشن پیش ببرید یا از طریق تحلیل تکنیکال:

پرایس اکشن را زمانی انتخاب کنیم که:

  • دنبال ورود و خروج دقیق و کم‌ریسک هستیم.
  • می‌خواهیم رفتار واقعی بازار و ساختار قیمت را بفهمیم.
  • سبک معاملاتی سریع مثل اسکالپ یا دی‌ترید داریم.
  • نمودار ساده و بدون اندیکاتور می‌خواهیم.
  • بازار رنج است و به تحلیل ریزحرکت‌ها نیاز داریم.
  • انعطاف‌پذیری و خواندن جریان سفارشات برایمان مهم است.

تحلیل تکنیکال کلاسیک را زمانی انتخاب کنیم که:

  • سیستم منظم، عددی و قابل بک‌تست می‌خواهیم.
  • به ابزارهای آماده مثل اندیکاتورها تکیه داریم.
  • زمان تحلیل کم است و نیاز به سیگنال سریع داریم.
  • بازار در یک روند مشخص حرکت می‌کند.
  • تازه‌کار هستیم و دنبال چارچوب ساده‌تر هستیم.
  • به تاییدهای کیفی (کراس‌ها، واگرایی، الگوها) نیاز داریم.

جمع‌بندی

در این مقاله با تعریف تحلیل کلاسیک و پرایس اکشن آشنا شدید و فهمیدید که هرکدام از این روش برای نوعی از معامله‌گری مناسب هستند. اما به‌طور کلی می‌توان گفت معامله گران تازه‌کار که اول راه تحلیل هستند؛ عموماً بهتر است از اندیکاتورها استفاده کنند و به مرور پرایس اکشن را هم در کنار تحلیل خود اضافه کنند. یعنی ترکیبی از دو تحلیل که می‌تواند قدرت خوانش بازار را برای شما افزایش دهد.